تواتر (حدیث)اصطلاح تَواتُر، در فرهنگ اسلامی عبارت است از اخبار جمعی که به لحاظ امتناع توافق آنان به طور عادت بر کذب موجب اطمینان به درستی خبر گردد. از این عنوان در مباحث کلامی، علوم حدیثی، رجالی و در اصول فقه، در مباحث حجّت سخن رفته است. درباره این اصطلاح در علوم حدیث نیز بحث میشود. فهرست مندرجات۲ - معنای لغوی ۳ - معنای اصطلاحی ۴ - شرایط تواتر ۵ - اقسام متواتر ۵.۱ - متواتر لفظی ۵.۲ - متواتر معنوی ۵.۳ - متواتر اجمالی ۶ - تواتر در کلام اسلامی ۶.۱ - سده ۲ و ۳ هجری قمری ۶.۲ - سده ۴ هجری قمری ۶.۳ - سده ۵ هجری قمری ۷ - تواتر در علم عروض ۸ - تواتر در علم منطق ۹ - تواتر نزد فقها و اصولیها ۱۰ - تواتر در علم حدیث ۱۱ - تواتر در علم رجال ۱۲ - تواتر در قرائات ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - تعریف تواترمعنای واژه تواتر عبارت هست از: ۲ - معنای لغویریشۀ وتر، در عرض مفهوم اصلی «یگانه»، در برخی از ساختهای صرفی، معنای «یکی پس از دیگری» یافته است. از آن جمله واژۀ «تَترا» در قرآن کریم به همین معنا برای فرستاده شدن پیاپی پیامبران به کار رفته است. [۳]
راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۸۵۳، ذیل وتر، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق/ بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۴]
زمخشری، محمود، اساس البلاغة، ذیل وتر، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
واژۀ تواتر که افزون بر مادۀ وتر، به سبب صیغۀ تفاعل معنای «برهم کنش» نیز بدان افزوده شده است، در کاربرد لغوی نخستین به معنای «از پی هم آمدن» است.به ویژه در کاربرد «تواتر القَطا» در سرودهای از ذوالرمه (د ۱۱۷ق)، به خوبی میتوان دید که «تواتر»، نه از پی آمدنِ خطی، که مانند دستۀ مرغابیان، از پی آمدن به صورت تودهای انباشته است که امکان بازشناسی صفها در آن وجود ندارد. در کاربردی مشابه در مکالمات صفین در اواسط سدۀ ۱ق/۷م، از تواتر نیزهها در میدان جنگ سخن آمده است. در گزارشی از اواسط آن سده از زبان سعید بن عثمان، تواتر به همان معنا دربارۀ امور غیرجسمانی نیز به کار رفته، و از تواتر نعمتها سخن آمده است. برای کاربردهای مشابه، مثلاً از لغتشناسان، لحیانی در اواخر سدۀ ۲ق با تحلیل معنای تواتر، نه تنها میان آن با تتابع و تدارک تمایز نهاده، بلکه تواتر را رسانندۀ معنای «نه تتابع» دانسته، و بر ناپیدا بودن صفوف در آن تأکید کرده است. [۱۱]
ابنمنظور، لسان، ذیل وتر.
یکی از همین دسته کاربردها، سخن از تواتر خبر است؛ این خبر ممکن است حاکی از واقعهای باشد که در زمانی متصل به وقوع پیوسته، و به طرقی انباشته از آن گزارش رسیده است. مثلاً نوشتهای از صولی [۱۳]
ابنجبیر، محمد، الرحلة، ج۱، ص۴۹، بیروت، دارالکتاب اللبنانی.
[۱۴]
ابنجبیر، محمد، الرحلة، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، دارالکتاب اللبنانی.
[۱۵]
ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۴، ص۲۸۷، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م.
و ممکن است ناظر به واقعهای درگذشته باشد که از طرقی انباشته حکایت شده است. در زمان لحیانی، حتی در مواردی که تواتر به معنای اصطلاحی به کار برده شده، همین انباشتگی بدون آنکه طرق انتقال بهطور متمایز ملحوظ باشند، از آن فهمیده میشده است.۳ - معنای اصطلاحیتواتر در اصطلاح بیانگر بسیار گزارش شدن خبری است که از طریق آن اطمینان به آن خبر حاصل شود. خبرِ برخوردار از این ویژگی، متواتر نامیده میشود، گویی این خبر پی درپی آمده است، یا متواتَر خوانده میشود به این معنا که پی در پی گزارش شده است. [۱۸]
عبدالهادی فضلی، اصول الحدیث، ج۱، ص۷۱، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
تعریف تواتر در منابع اسلامی تعریفی باثبات بوده، و تفاوت محسوسی میان تعریفات ارائه شده در حیطۀ علوم مختلف اسلامی رخ نداده است. طیفی از اصولیان و بیشتر منطقیان آن را خبری دانستهاند که جماعتی کثیر نقل کرده باشند، بهگونهای که گمان تبانی آنها منتفی باشد. [۱۹]
چاچی، احمد، اصول الفقه، ج۱، ص۲۷۲، بیروت، ۱۴۰۲ق.
[۲۰]
سرخسی، محمد، الاصول، ج۱، ص۲۸۲، به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباددکن، ۱۳۷۲ق.
[۲۲]
ماوردی، علی، اعلام النبوة، ج۱، ص۶۳، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۲۳]
ماوردی، علی، اعلام النبوة، ج۱، ص۱۴۹، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۲۴]
ابنسهلان، عمر، البصائر النصیریة، ج۱، ص۱۴۰، قاهره، ۱۳۱۶ق.
اما بیشتر متکلمان و اصولیان در تعریف تواتر، آن را وصف خبری دانستهاند که ناقلان آن به اندازهای فراوان باشند که از سخن آنان علم حاصل شود. [۲۶]
سیدمرتضی، علی، «ابطال العمل باخبار الآحاد»، ص۲۸۳، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
[۲۷]
آمدی، علی، الاحکام، ج۲، ص۲۳، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۲۸]
سهروردی، یحیی، منطق التلویحات، ج۱، ص۷۰، به کوشش علی اکبر فیاض، تهران، ۱۳۳۴ش.
مؤلفۀ نخست، یعنی کثرت راویان از مشترکات تعاریف است، اما در مؤلفۀ دوم، انتفاء تبانی بیشتر نزد منطقیان، و حصول علم بیشتر نزد متکلمان و اصولیان مقصود بوده است. برخی چون حازمی، برای آنکه تواتر صورت کاربردی و قابل اثباتی بیابد، دربارۀ مؤلفۀ دوم قیدی را به تعریف خود افزودهاند؛ از دیدگاه آنان کثرت باید به اندازهای باشد که «عادتاً» تبانی آنان بر کذب طی «مقدار زمانی که خبر از آنان انتشار یافته است»، غیر عملی باشد. [۲۹]
حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسه»، ج۱، ص۵۱-۵۲، همراه شروط الائمة الستة ابن قیسرانی، به کوشش طارق سعود، دمشق، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۳۰]
خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، ج۱، ص۱۶، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
در نظر گرفتن مفهوم طبقات راویان، به عنوان مؤلفۀ سوم تنها در برخی تعاریف اصولیان دیده میشود، بدین معنا که در نقل خبر متواتر باید در هر نسل، جماعتی آن را از جماعت پیشین نقل کنند. [۳۲]
چاچی، احمد، اصول الفقه، ج۱، ص۲۷۲، بیروت، ۱۴۰۲ق.
[۳۳]
ماوردی، علی، اعلام النبوة، ج۱، ص۱۴۹، بیروت، ۱۹۸۷م.
این مؤلفۀ سوم، تنها ارزش تأکیدی دارد و عدم یادکرد آن در تعاریف پیشین، به معنای عدم لحاظِ آن نیست. برخی از فقیهان در یادکردهای خود از برخی احادیث، بر متواتر بودن آنها در «طرق» نقل تأکید کردهاند. [۳۵]
ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، ج۲۰، ص۱۰۳، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
[۳۶]
ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، ج۲۰، ص۲۵۵، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
۴ - شرایط تواترمهمترین مباحث دربارۀ شرایط تحقق تواتر، مربوط به ویژگیهای جماعتی است که خبر آنان موجب حصول علم، یا انتفاء تبانی است. چنین مینماید که در نخستین صورتبندیهای مربوط به تواتر، برخی کوشش کردهاند تا عددی را به عنوان حداقل راویان در هر طبقه معین نمایند و دراینباره، گاه بر کمینۀ ۳ یا ۴ تأکید شده است. [۳۹]
کلوذانی، محفوظ، التمهید، ج۳، ص۲۸-۲۹، به کوشش محمد بن علی بن ابراهیم، مکه، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
چنین رویکردی بیشتر در میان فقها دیده میشود که کاربرد عملی تواتر و گسترش مصادیق آن برای ایشان مهم بوده است. اما در محافل نظری هیچگاه شمار خاصی به جد مورد توافق قرار نگرفت و محققان کلام و اصول، در مباحث خود، بر نفی شمار خاص تأکید ورزیدند. [۴۰]
حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسه»، ج۱، ص۵۰، همراه شروط الائمة الستة ابن قیسرانی، به کوشش طارق سعود، دمشق، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۱]
ابویعلی، محمد، العدة، ج۳، ص۸۵۵-۸۵۷، به کوشش احمد مبارکی، ریاض، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۰م.
[۴۲]
غزالی، محمد، محک النظر فی المنطق، ج۱، ص۶۲، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، بیروت، ۱۹۶۶م.
فارغ از شمار، محققان شرایط دیگری را دربارۀ ناقلان مورد بحث قرار دادهاند. از سویی به این نکته اشاره شده است که خبر هر جماعتی تا هنگامی که اطمینان نفس از آن حاصل نشود، الزاماً مفید تواتر نیست. و از سوی دیگر، بر این نکته تأکید شده است که گسترۀ این جماعت لازم نیست در حد تمامی امت باشد؛ بلکه ممکن است دامنۀ آن محدود به صنف خاصی از اصناف امت، مانند قراء باشد. [۴۴]
ابویعلی، محمد، العدة، ج۳، ص۸۴۵-۸۴۷، به کوشش احمد مبارکی، ریاض، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۰م.
با وجود اینکه برخی بر ضرورت تنوع بومی و مذهبی ناقلان تواتر تأکید میکنند، اما اغلب بر آناند که شرط تواتر الزاماً دور بودن سرزمینهای ناقلان یا اختلاف آنان در آراء و عقاید نیست. [۴۷]
سیدمرتضی، علی، «جوابات المسائل الرسیة الاولی»، ج۱، ص۳۳۸، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
همین بحث زمینه را برای تواترهای درون مذهبی گشوده است و بارها در منابع امامی از تعبیر «تواتر شیعه» و «تواتر امامیه» استفاده، و بدان استناد شده است. سیدمرتضی حتی دراینباره بحث نظری کرده، و یادآور شده است که شیعه امامیه در عصر وی، در کثرت به حدی رسیدهاند که «شرایط ارتفاع کذب از خبرشان» را احراز نمودهاند. [۵۲]
سیدمرتضی، علی، الذخیرة، ج۱، ص۳۵۵، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۱۱ق.
از موارد غریب، دیدگاه سهروردی است که معتقد است، گاه ممکن است خبر نقل شده از سوی افرادی غیر کثیر نیز مفید یقین باشد و بدین ترتیب اساساً مؤلفۀ کثرت جماعت ناقلان را تحتالشعاع مؤلفۀ دوم، یعنی حصول علم قرار داده است. [۵۴]
سهروردی، یحیی، منطق التلویحات، ج۱، ص۷۰، به کوشش علی اکبر فیاض، تهران، ۱۳۳۴ش.
مقایسۀ خبر متواتر با خبر واحد از حیث کیفیت انتقال، گاه باعث شده است تا برخی از اصولیان بدین نکته تصریح کنند که جنس حجیت خبر متواتر متمایز از آحاد است و عدالت راوی در خبر متواتر ــ البته اگر نام راویان معلوم بـاشد ــ شرط نیست. [۵۵]
سیدمرتضی، علی، «ابطال العمل باخبار الآحاد»، ج۱، ص۳۱۱، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
[۵۶]
کلوذانی، محفوظ، التمهید، ج۳، ص۳۲، به کوشش محمد بن علی بن ابراهیم، مکه، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
گاه حتی اشاره شده است که مسلمانان به خبر متواتر کفار نیز ترتیب اثر میدادهاند. ۵ - اقسام متواتراقسام خبر متواتر عبارت است از: ۵.۱ - متواتر لفظیاشتیاق عالمان مسلمان در گسترش دامنۀ استنادات به تواتر از یک سو، و قیاس معالفارق میان خبر واحد و متواتر از سوی دیگر، موجب شده است تا در سدههای میانه، اصطلاح تواتر معنوی به میان آید. در واقع تواتر با آن مفهوم شناخته از سدههای نخستین، ناظر به نوعی همآوایی اجمالی بود که فرد اجلای معجزات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود که الفاظ در آن چندان اهمیتی نداشتند. اما مطرح شدن دعوی تواتر از سوی گروههای مختلف اسلامی نسبت به برخی از احادیث، این ضرورت را پدید آورد که از تقسیم آن به تواتر در لفظ و تواتر در معنا سخن آید. [۵۹]
ابنتیمیه، احمد، المسودة، ج۱، ص۳۲۹، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة المدنی.
۵.۲ - متواتر معنویگاه تواتر معنوی دقیقاً مقابل تواتر لفظی نبود و از آن تواتری مقصود بود که جماعتی، چند خبر مختلف آورند که تنها در وجه مشترکی همراه باشند، اگر چه مضامین دیگر آنها با یکدیگر متفاوت یا حتی متضاد باشد. [۶۱]
ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۵۵۶، بیروت، ۱۴۰۱ق.
در منابع متقدم، گاه از تواتر معنوی، با اصطلاح «تواتر الاشارة» یاد شده است. [۶۲]
ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، ج۹، ص۵۸، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
[۶۳]
ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، ج۱۸، ص۲۶۴، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
۵.۳ - متواتر اجمالیمتواتر اجمالی (قدر متیقّن) به خبری اطلاق میشود که با الفاظ و مضامینی گوناگون، بر حسب سعه و ضیق دلالت نقل شده باشد؛ بهگونهای که از مجموع نقلها علم اجمالی به صدور بعض آن الفاظ از معصوم (علیهالسّلام) حاصل شود، مانند آنکه مضمون یک روایت حجّیت خبر مؤمن، مضمون روایتی دیگر، حجّیت خبر ثقه و مضمون روایت سوم حجّیت خبر عادل باشد. از مجموع این سه مضمون، علم به حجیت خبر عادل، به جهت قدر متیقن بودن آن به دست میآید. از متأخران امامیه، میرزای قمی تحقیق گستردهای دربارۀ وجوه تواتر معنوی و سنجش اعتبار هر یک داشته [۶۵]
صاحب قوانین، ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۴۲۱، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۸-۱۳۰۹ق.
و آخوند خراسانی، اصطلاح «متواتر اجمالی» را مطرح ساخته است؛ مقصود او از تواتر اجمالی، مجموعهای از اخبار آحاد است که با توجه به قراین و شواهد، عادتاً این علم اجمالی را ایجاد میکند که همۀ آنها دروغ نیست و اجمالاً بخشی از مضمون آنها قطعاً از معصوم صادر شده است. [۶۶]
آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، ج۱، ص۲۹۵، قم، ۱۴۱۷ق.
۶ - تواتر در کلام اسلامیمعادل تواتر در فرهنگ هلنی ـ مسیحی اصطلاح پارادوسیس (Paradosis)، در طیف وسیعی از نوشتههای یونانیزبان، از آثارکهن منطقی گرفته تا عهد جدید و آثار کلامی به کار رفته است. این اصطلاح در ترجمههای لاتینی به ترادیتیو (Traditio) (English: tradition) برگردانده شده که به معنای «سنت» است و در نوشتههای یونانی نیز عموماً از اصل آن، همین معنا اراده میشده است. [۶۷]
Liddell, H G and R Scott, A Greek ، English Lexicon, Oxford, ۱۹۶۸.
[۶۸]
ج۲، ص۹۳.،Harnack, A, History of Dogma, tr N Buchanan, Boston, ۱۹۰۱.
[۶۹]
یادداشت ۴۴، Bychkov, V V, Malaya istoriya vizantiĭskoĭ estetiki, Kiev, ۱۹۹۱.
تا آنجا که به حوزۀ منطق و فلسفه مربوط میشود، چنین مینماید که نخستین بار، مترجمان آثار فلسفی یونان در جریان نهضت ترجمه به جای اصطلاحییونانی ــ ظاهراً همان پارادوسیس ــ از تعبیر تواتر استفاده کرده باشند. نمونهای از کاربرد آن در برگردان مقدمۀ رسالة فی السیاسة از ارسطو دیده میشود. [۷۰]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۷.
[۷۱]
افنان، سهیل، واژه نامۀ فلسفی، ج۱، ص۳۰۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
اما دور نیست که آشنایی مسلمانان با مفهوم پارادوسیس و معادلیابی آن با تواتر، پیش از کاربرد منطقی، از طریق کاربردهای دینی آن و در خلال مناظرات اسلامی ـ مسیحی در سدۀ ۲ق/ ۸م بوده باشد. برخی اقوال منتسب به «سمنیه» یا «براهمه»، مبنی بر اینکه اخبار بهطورکلی، حتی اخبار متواتر تنها مفید ظن هستند، [۷۲]
جوینی، عبدالملک، البرهان فی اصول الفقه، ج۱، ص۳۷۵، عبدالعظیم محمود دیب، منصوره (مصر)، ۱۴۱۸ق.
[۷۵]
فخرالدین، رازی، المحصول، ج۴، ص۳۲۴، به کوشش طه جـابر فیاض علوانی، ریـاض، ۱۴۰۰ق.
نشان میدهد که احتمالاً مناظراتی با پیروان ادیان شرقی، چون بوداییان نیز در جریان بوده است.۶.۱ - سده ۲ و ۳ هجری قمریکمبود منابع از سدههای ۲ و ۳ ق این امکان را فراهم نمیسازد که روند توسعۀ بحث دربارۀ تواتر به دقت ترسیم شود، اما دستکم میدانیم که طی سدۀ ۲ ق، تواتر به معنایی نزدیک به آنچه میان یهودیان و مسیحیان وجود داشت، به عنوان حجتی در اثبات مدعیان تاریخی ـ دینی مورد استناد مسلمانان قرار میگرفت. از آنجا که نزد یهودیان و مسیحیان در فضای هلنی، اصطلاح تواتر (پارادوسیس) به مثابۀ معادلی برای پارادوسیس، یادآور زمینهای از کاربرد در مباحثات قدیم بوده، تواتر از همان اوایل به عنوان مستندی برای حقانیت باورهای ادیان یاد شده، در مقام جدل با مسلمانان و الزام آنان به برخی از باورهای خود، مورد استناد پیروان ادیان قرار گرفته است. از جمله مسیحیان با استناد به تواتر، تلاش داشتند تا مسلمانان را به مصلوب شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) مأخوذ سازند. همین امر موجب شده است تا در پیرامون مباحث کلامی سدههای متقدم، عالمان مسلمان کوشش کنند تا تواتر به گونهای تعریف شود که در عین کارآیی برای مسلمانان، شبهۀ یهودیان و مسیحیان در استناد به آن برطرف گردد. [۷۶]
سرخسی، محمد، الاصول، ج۱، ص۲۸۴، به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباددکن، ۱۳۷۲ق.
[۷۷]
سیدمرتضی، علی، «جوابات المسائل التبانیات»، ج۱، ص۶۵، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
[۸۰]
قرطبی، محمد، الاعلام بما فی دین النصاری من الفساد، ج۱، ص۲۱۲، به کوشش احمد حجازی سقا، قاهره، ۱۳۹۸ق.
[۸۱]
افحام الیهود و قصة اسلام السموأل، به کوشش محمد عبدالله شرقاوی، ج۱، ص۱۰۷، بیروت، ۱۹۹۰م.
در میانۀ سده ۲ق، همزمان با شکلگیری نخستین محافل جدی در علم کلام، مسئلۀ تواتر به عنوان حجتی برای «اثبات رُسُل» و معجزات آنان مطرح گردید. آن اندازه که به اثبات رسل پیش از اسلام و معجزات آنان مربوط میشد، سخن از پیشینۀ مشترک مسلمانان و دیگر ادیان ابراهیمی بود. انتظار میرود که تواتر مورد استناد در آن دوره، در حدّ مفهوم عام سنت بوده باشد، بدون آنکه کوششی در جهت تعریف آن و معین کردن شرایطی برای تحقق آن صورت گرفته باشد. به طبع با اهمیت یافتن پدیدۀ «اسناد» در حدیث از اواسط سدۀ ۲ق که وجه تمایز مهمی میان میراث نقلی اسلام با دیگر ادیان به شمار میآید، تواتر نیز از تواتر به معنای مشترکی بینالادیانی خود، روی به معنای خاصتر اسلامی آورده که در سدههای پسین بیشتر نظر به فراوانی طرق و اسانید بوده است. از کهنترین گزارشهای ثبتشده دربارۀ تواتر نظریهای انتقادی است که ابراهیم نظام در اواخر سدۀ ۲ق، و احتمالاً در کتاب اثبات الرسل خود [۸۲]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۶.
مطرح کرده است. او معتقد بود که خبر متواتر داناییِ ضروری نمیآورد، زیرا بر هر یک از اهل تواتر خطا و دروغ جایز است، پس برای همۀ آنان نیز جایز است. آشکار است که این نظریه پاسخ به نظریهای از پیش موجود است که چنین ارزشی برای تواتر قائل بود.مهمترین ویژگی که در دیدگاه نظام، تواتر را آسیبپذیر ساخته، آن است که وی برخلاف مفهوم کلاسیک پارادوسیس/ تواتر، آن را در کلیت خود ندیده، و به زنجیرههای راویان تحلیل کرده است. بر این پایه دیدگاه نظام نقطۀ آغازی برای انتقال از مفهوم تواتر به مثابۀ تودهای مبهم از مخیران به مفهوم متأخر آن به مثابۀ زنجیرههای متعاضد از راویان است. در اواسط سدۀ ۳ق/۹م، ابن راوندی بار دیگر کاربردهای کلامیِ تواتر را به نقد گرفته است. به گفتۀ ابنجوزی او با نوشتن کتاب الدامغ به دنبال درهم کوبیدن قرآن، و با کتاب الزمرد پیجوی فروکاستن پیامبران بود. [۸۴]
ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۶، ص۱۱۰، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
وی در کتاب اثبات الرسل [۸۵]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۷.
نیز احتمالاً هدفی مشابه کتاب اخیر را دنبال میکرده است.تأویل عبارت ستیزهجویانۀ ابن جوزی آن است که ابن راوندی دو باور که در مباحث کلامی موکول به تواتر بود، یعنی اصالت قرآن و معجزات انبیا را بازنگری کرده، و این بازنگری ظاهراً ادامۀ انتقاد نظام دربارۀ حجیت تواتر بود. در تأیید این برداشت، باید گفت ابوالحسن اشعری (د ۳۲۴ق/ ۹۳۶م) کتابی در نقض ابن راوندی و کوشش او برای ابطال تواتر، و بهطورکلی در پاسخ به ایرادات مخالفان تواتر نوشته بود. [۸۶]
ابنعساکر، علی، تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۵، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
اشاراتی در کتاب التوحید ماتریدی نیز این برداشت را تأیید میکند. [۸۷]
ماتریدی، محمد، التوحید، ج۱، ص۱۹۳، به کوشش فتحالله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۸۸]
ماتریدی، محمد، التوحید، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش فتحالله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶م.
دیگران نیز به شبهۀ «ملاحده» دربارۀ تواتر قرآن اشاره کردهاند. [۸۹]
نووی، یحیی، شرح علی صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۹، بیروت، ۱۳۹۲ق.
۶.۲ - سده ۴ هجری قمریدر سدۀ ۴ق/۱۰م افزون بر مباحث متکلمانی چون اشعری و ماتریدی در دفاع از متواتر بودن اخبار معجزات، عالمانی از اصحاب حدیث نیز در مقام پاسخ برآمدند. از جمله آجری اشاره دارد کـه اخبـار معجزات پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ــ جز قرآن ــ بدان سبب که منقول از طریق آحاد هستند، تضعیف شدهاند. وی در دفاع میافزاید که هر چند این اخبار یکایک فاقد شروط تواترند، اما از حیث معنا و به صورت مجتمع متواترند. [۹۰]
آجری، محمد، الغنیة عن الکلام و اهله، ج۱، ص۴۲، به کوشش بدربدر، کویت، ۱۴۰۳ق.
این استدلال در متون پسین نیز تکرار شده است. [۹۱]
بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۴۹، بیروت، ۱۹۷۷م.
[۹۲]
بیهقی، احمد، الاعتقاد و الهدایة، ج۱، ص۲۵۵، به کوشش احمد عصام کاتب، بیروت، ۱۴۰۱ق.
در سدههای ۳ و ۴ق، برخی از عالمان اصحاب حدیث که با مصطلحات اهل کلام آشنا شده بودند، دربارۀ برخی از مباحث مربوط به توحید، چون جواز نظر به خداوند [۹۳]
آجری، محمد، التصدیق بالنظر الی الله تعالی فیالآخرة، ج۱، ص۸۵، بهکوشش سمیربن امین زهیری، بیروت، ۱۴۰۸ق.
و مخلوق نبودن قرآن [۹۴]
ابن ابی داوود، عبدالله، القصیدة، ج۱، ص۳۱، به کوشش محمود محمد حداد، ریاض، ۱۴۰۸ق.
به تواتر استناد میکردند، ولی چنین استنادی در منابع کلامی دیده نمیشد.مجادلات واقع شده در باب تواتر و اهمیت آن در اثبات باورهای کلامی، موجب شد تا در سدههای ۳ و ۴ق، ارزش معرفتی تواتر و منشأ دانایی در آن، مورد بحث متکلمان قرار گیرد. آنان میان دو قسم از تواتر تمایز نهادند: قسم اول خبری که از آن برای هر عاقل به هنگام شنیدن خبر علم حاصل شود به حـدی کـه شک در آن جایـز نباشد، مانند اخبار رسیـده از سرزمینها و رخدادها و حادثـههای بزرگ ــ و قسم دوم خبری که تنها برای شنوندۀ اهل نظر و اهل استدلال علمآور باشد، با آگاهی یافتن بر آنکه خبردهندگان به گونهای هستند که اتفاق بر دروغ بر آنان روا نیست. مانند خبر از معجزات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به جـز قرآن، [۹۵]
سیدمرتضی، علی، الذخیرة، ج۱، ص۳۴۵، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۱۱ق.
دربـارۀ قسم اول، متکلمان مکتب بصره از معتزله چون ابوعلی و ابوهاشم جبایی، بر آن بودند که علم به موضوعِ خبر متواتر ضروری است که به سبب فعلالله (ایجاد علم) و عادتاً متحقق میشود، در حالی که بغدادیان مانند ابوالقاسم بلخی قسم اول را همانند قسم دوم اکتسابی، و مبتنی بر استدلال میدانند. [۹۶]
ابوالحسین بصری، محمد، المعتمد، ج۲، ص۵۵۲، به کوشش خلیل میس، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۹۷]
ابویعلی، محمد، العدة، ج۳، ص۸۴۷-۸۴۹، به کوشش احمد مبارکی، ریاض، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۰م.
[۹۸]
سیدمرتضی، علی، «جوابات المسائل الرسیة الاولی»، ص۳۳۷، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
[۹۹]
آمدی، علی، الاحکام، ج۲، ص۳۰، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
در میان متکلمان امامی افزون بر دو موضع یادشده، برخی چون سیدمرتضی، قائل به وقف بودند. [۱۰۰]
مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
[۱۰۱]
سیدمرتضی، علی، الذخیرة، ج۱، ص۳۴۵، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۱۱ق.
[۱۰۲]
ابوالصلاح حلبی، تقی، الکافی، ج۱، ص۶۹، به کوشش رضا استادی، اصفهان، ۱۴۰۳ق.
ریشۀ این اختلاف به اختلاف دیگری میان بصریان و بغدادیان دربارۀ انتساب مبدأ علم به انسان با خدا و درجۀ علمِ ناشی از تواتر باز میگردد. [۱۰۳]
ابورشید نیشابوری، سعید، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، ج۱، ص۳۰۵، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، طرابلس، ۱۹۷۹م.
[۱۰۴]
مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
در سدههای بعد، امام محمد غزالی، دراینباره قائل به نظریهای میانه شد؛ به باور وی علم حاصل از تواتر ضروری است، بدان معنا که در حصول نیازمند آگاهی به واسطۀ دانایی نیست، و غیر ضروری است، بدان معنا که دانایی در آن بدون واسطه حاصل نمیشود، [۱۰۵]
آمدی، علی، الاحکام، ج۲، ص۳۰، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۱۰۶]
سبکی، عبدالوهاب و علی سبکی، الابهاج فی شرح المنهاج، ج۲، ص۲۸۶، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
برای تحلیل نظریۀ غزالی، نیز [۱۰۷]
Weiss, B, «Knowledge of the Past: The Theory of Tawatur According to Ghazzali», Studia Islamica, ۱۹۸۵, vol LXI.، ص۸۱-۱۰۵.
یک سده بعد، شهابالدین سهروردی ضمن توجه به مقدمات اجمالی حصول علم در تواتر، به آگاهی بر دوری از تبانی، آگاهی بر «عدم امتناع» امر خبر داده شده را افزوده است. [۱۰۸]
سهروردی، یحیی، منطق التلویحات، ج۱، ص۷۰، به کوشش علی اکبر فیاض، تهران، ۱۳۳۴ش.
۶.۳ - سده ۵ هجری قمریدر سدۀ ۵ ق/۱۱م، ماوردی کتاب اعلام النبوة را در دفاع از حقانیت معجزات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوشت و همین تشکیکات دربارۀ تواتر آنها باعث شد تا در خلال کتاب، بارها به مباحث نظری دربارۀ اصل تواتر نیز بپردازد.. [۱۰۹]
ماوردی، علی، اعلام النبوة، ج۱، ص۶۳، بیروت، ۱۹۸۷م.
در متون کلامی متقدم، تواتر مبحثی را به خود اختصاص میداده، و همواره تتمهای بر مبحث «نبوّات» بوده است. [۱۱۰]
سیدمرتضی، علی، الذخیرة، ج۱، ص۳۴۱، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۱۱ق.
برخی از صاحبنظران به نحوۀ تحقق علم در تواتر نیز توجه کردهاند و آن را به مثابۀ فرایندی تدریجی دیدهاند که انتقال از خبر آحاد به تواتر و از ظن به علم است. باید توجه داشت که در این صورتبندی، مفهوم انباشتگی در انتقال خبر کاملاً به زنجیرههای انتقال خبر تحلیل شده است. ماوردی در اعلام النبوة، این فرایند را بهطور بدوی تبیین کرده [۱۱۱]
ماوردی، علی، اعلام النبوة، ج۱، ص۲۴۲، بیروت، ۱۹۸۷م.
و پس از غزالی آنکه همین صورتبندی را پرداخت کرده، به این نکته اشاره کرده است که به سبب پنهان ماندن این ترقی تدریجی، نفس بر آن آگاهی ندارد و بعد از گذشت زمانی، تفاوت ادراک میشود. [۱۱۲]
غزالی، محمد، محک النظر فی المنطق، ج۱، ص۶۲، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، بیروت، ۱۹۶۶م.
همو منشأ تواتر را نه مجرد سماع، بلکه «تکرر سماع» دانسته است. [۱۱۳]
غزالی، محمد، محک النظر فی المنطق، ج۱، ص۶۲، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۱۱۴]
Weiss, B, «Knowledge of the Past: The Theory of Tawatur According to Ghazzali», Studia Islamica, ۱۹۸۵, vol LXI. ص۸۱-۱۰۵.
از جمله مباحث نظری دربارۀ شروط تحقق تواتر که بعدها در حیطۀ فقه نیز از آن استفاده شده، آن است که تحقق تواتر مشروط است به آنکه مخبران به آنچه خبر میدهند، علم بالضروره داشته باشند. [۱۱۵]
ابوالحسین بصری، محمد، المعتمد، ج۲، ص۹۰-۹۱، به کوشش خلیل میس، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۱۱۶]
سیدمرتضی، علی، الذریعة، ج۲، ص۴۹۴، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش.
معنای این شرط به دیگر سخن آن است که سماع در خبر متواتر باید مستند به امری از مقوله محسوسات و مشاهدات باشد. البته این قید نیز افزوده شده است که اگر موضوع امری غیرمحسوس باشد که آثار محسوس و مشهود دارد، تواتر پذیرفته است. [۱۱۷]
سیدمرتضی، علی، الذریعة، ج۲، ص۵۰۳، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۱۱۸]
غزالی، محمد، المستصفی، ج۱، ص۳۸، به کوشش محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، ۱۴۱۳م.
[۱۱۹]
محقق حلی، جعفر، معارج الاصول، ص۱۳۹، به کوشش محمدحسین رضوی، قم، ۱۴۰۳ق.
[۱۲۰]
محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، ج۴، ص۹۱۹، به کوشش صادق شیرازی، تهران، ۱۴۰۹ق.
[۱۲۱]
آمدی، علی، الاحکام، ج۲، ص۲۹، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۱۲۲]
آمدی، علی، الاحکام، ج۲، ص۳۹-۴۲، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
۷ - تواتر در علم عروضمتواتر یکی از اصطلاحات علم عروض نیز هست. [۱۲۳]
محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۲۷۴، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
۸ - تواتر در علم منطقبحث در باره خبر متواتر یا متواترات و اعتبار آن، در دانش منطق در مبحث صناعات خمس، صورت گرفته و متواترات یکی از اقسام یقینیات ــ که خود قسمی از مسلمات|مسلّمات است ــ شمرده شده که قوامش به کثرت تکرار و ویژگی آن علم آفرینی است، [۱۲۴]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، ج۱، ص۳۴۵، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۲۵]
محمدرضا مظفر، المنطق، ج۱، ص۲۸۶، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۱۲۶]
محمد خوانساری، منطق صوری، ج۲، ص۲۰۴، تهران ۱۳۶۱ ش.
در منابع اصول فقه نیز گاه به آن مبحث ارجاع شده است. [۱۲۷]
محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۶۲، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، (بی تا).
۹ - تواتر نزد فقها و اصولیهانیم سده پس از طرح مباحث تواتر در محافل کلامی، شافعی کوشش داشت تا در کتاب الرسالة مباحث مربوط به ادلۀ فقهی را سامان دهد و همو اولین بحث ثبتشدۀ اصولـی دربارۀ خبر متواتـر را آورده است. وی در حد عبارتی گذرا تنها اشاره دارد که اخبار اگر «تواتر» داشته باشند، حجیت استوارتری دارند. [۱۲۸]
شافعی، محمد، الرسالة، ج۱، ص۴۳۳، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.
برای شافعی که به حذف بلاغات از فقه اصحاب حدیث و جایگزین کردن آن با اخبار معتبر بود، تواتر ــ حتی بدون اسانید ضبط شده، یعنـی تواتر به معنـای اولیـۀ آن ــ میتوانست کارآمد باشد.چنین مینماید که همزمان با او هشام بن حکم عالم امامی در کتاب الاخبار و کیف تصح [۱۲۹]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۴.
[۱۳۰]
نجاشی، احمد، رجال، ج۱، ص۴۳۳، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۳۱]
طوسی، محمد، الفهرست، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۵۶ق.
و پس از آنان داوود اصفهانی در کتاب الخبر الموجب للعلم [۱۳۲]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۲.
بحث تواتر را دنبال کرده باشند. میدانیم که هشام خبر متواتر را موجب علم میدانست و مسلمان بودن را در ناقلان به تواتر شرط نمیشمرد. [۱۳۳]
خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸، به کوشش نیبرگ، قاهره، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م.
با نگاه تاریخی باید اذعان داشت که مباحث تواتر از حیطۀ کلام به فقه راه یافتـه، و در کلام نیز دارای خاستگاهی عقلی ـ عرفی و نه نقلی بوده است. اما در حیطۀ فقه، گاه تلاش شده تا مستندی نقلی نیز برای تواتر بیان شود و حتی گاه کسی چون ابوعبدالله مازری، فقیه مالکی، از عمل شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به تواتر نیز سخن آورده است. [۱۳۴]
شوکانی، محمد، نیل الاوطار، ج۴، ص۳۲۹، بیروت، ۱۹۷۳م.
با اوج گرفتن مباحث مربوط به حجیت خبر واحد در محافل فقهی ـ اصولی سدۀ ۴ق، تقسیم اخبار بر اساس حجیت به دو قسم متواتر و آحاد مورد توجه قرار گرفت. حازمی با دقت، این تقسیم را به عنوان تقسیم فقها شناخته است. [۱۳۵]
حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسه»، ج۱، ص۳۵، همراه شروط الائمة الستة ابن قیسرانی، به کوشش طارق سعود، دمشق، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
این تقسیم را در عموم کتب اصولی میتوان بازیافت؛ اما اصولیان که مفهوم تواتر را از مباحث متقدم متکلمان وام گرفته بودند، اکنون با قراردادن آن در نقطۀ مقابل اخبار آحاد، مؤلفۀ طرق نقل را در مفهوم متواتر پررنگ ساختند و بدینترتیب، مفهوم تواتر را از معنای انباشتگی و کثرت جماعت ناقلان، به سوی معنای کثرت طرق به صورت موازی سوق دادند.تقابل ایجاد شده میان اخبار متواتر ــ در این کاربرد به معنای کثیرالطرق ــ و اخبار آحاد ــ به معنای اخباری که از یک یا شمار محدودی طریق نقل شدهاند ــ اقتضا داشت که مرزهای این دو قسم با دقت بازشناخته شوند، بهخصوص با توجه به اینکه طیفی از فقیهان به حجیت خبر واحد قائل نبودند. واقع آن است که محققان اصول فقه، کوشش خود را به تدقیق مباحث مربوط به خبر واحد مبذول داشتند و مفهوم تواتر بهطور مستقیم موضوع بحث آنان نبوده است. واقع آن است که به ندرت، احادیثی با مضمون فقهی از سوی فقیهان به عنوان متواتر بودن مورد استناد قرار گرفتهاند. برای نمونههای محدود، [۱۳۶]
طحاوی، احمد، شرح معانی الآثار، ج۱، ص۲۷۲، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
[۱۳۷]
طحاوی، احمد، شرح معانی الآثار، ج۱، ص۳۴۸، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
[۱۳۸]
ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، ج۲، ص۳۰۹، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
[۱۳۹]
شوکانی، محمد، نیل الاوطار، ج۸، ص۲۸۳، بیروت، ۱۹۷۳م.
این درحالی است که برخی از فقیهان نقاد، با ادعای تواتر دربارۀ برخی از احادیث مخالفت آشکار ورزیدهاند و گاه دراینباره به تندی گراییدهاند. [۱۴۱]
ابنحزم، علی، المحلی، ج۲، ص۱۱۹، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
[۱۴۲]
ابنجماعه، محمد، المنهل الروی، ج۱، ص۵۵، به کوشش محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۴۴]
ابنحجر عسقلانی، احمد، التلخیص الحبیر، ج۴، ص۱۸۳، به کوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
در واقع نه نزد فقیهانی با گرایش کلامی، و نه نزد آنانکه گرایش به نصوص داشتهاند، اخبار متواتر نقش گسترده و تعیینکننده در فروع فقهی نداشتهاند.افزون بر کاربرد خبر متواتر برای اثبات سنت، گاه استناد به تواتر در موارد دیگر نیز در فقه دیده میشود. از جمله، ابنحزم سخن از آن آورده است که اجماع یا به اجماعی دیگر ثابت میشود، یا به خبری که متواتر باشد. [۱۴۵]
ابنحزم، علی، الاحکام، ج۴، ص۵۹۱، قاهره ۱۴۰۴ق.
اما چنین باوری در ثبوت اجماع ابداً گسترده نبوده است.کاربرد دیگر در حیطۀ فقه که باز نادر است، استناد به آن در اثبات آراء امام در یک مذهب است؛ در منابع گاه از تواتر روایات از احمد بن حنبل سخن آمده است. [۱۴۶]
ابنقدامه، عبدالله، المغنی، ج۷، ص۱۸۴، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
به ندرت نقل مشابهی از شافعی، مالک یا دیگران دیده میشود. [۱۴۸]
ذهبی، محمد، العلو للعلی الغفار، ج۱، ص۱۵۶، به کوشش اشرف بن عبدالمقصود، ریاض، ۱۹۹۵م.
[۱۵۰]
ابنتیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی فی التفسیر، ج۲۰، ص۳۲۸، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابنتیمیه.
۱۰ - تواتر در علم حدیثهم عالمان متقدم حدیث چون حازمی، [۱۵۱]
حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسه»، ج۱، ص۳۵، همراه شروط الائمة الستة ابن قیسرانی، به کوشش طارق سعود، دمشق، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
و هم متأخران چون سیوطی، [۱۵۲]
سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۰، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
به این نکته اذعان کردهاند که اصطلاح تواتر از حیطۀ فقه و اصول به علم حدیث انتقال یافته است. ابنخلاد رامهرمزی در نخستین متن مربوط به مصطلح الحدیث در نیمۀ نخست سدۀ ۴ق سخنی از تواتر ندارد و همزمان او، حمزة بن یوسف سهمی تنها اشاره دارد به اینکه حدیثی در مسانید متواتر است.در همان اوان، برخی از عالمان حدیث چون ابنحبان و حارث بن ابی اسامه نیز باور داشتند که یافتن حدیثی با شرایط تواتر کلاً ناممکن است. چنین مینماید که محدثان در این دوره، در عین وقوف بر مسئلۀ تواتر، از وارد ساختن آن به حوزۀ نقد حدیث اجتناب داشتند. در اواخر سده، حاکم نیشابوری (د ۴۰۵ق/۱۰۱۴م) از تعبیر تواتر بارها استفاده کرد، بدون آنکه آن را به عنوان اصطلاحی تعریف کند و در حیطۀ علوم حدیث بومی سازد. [۱۵۵]
حاکم نیشابوری، محمد، معرفة علوم الحدیث، ج۱، ص۵۰، به کوشش معظم حسین، مدینه، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۱۵۶]
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج۱، ص۱۶۲، ج۱، ص۲۱۷، حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۱۵۷]
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج۳، ص۱۱۰ ، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
وی گاه از «تواتـر اسانید» نیز سخن آورده، و بدین ترتیب، حدیث متواتر را به مفهوم حدیث «کثیر الطرق» بازگردانده است. [۱۵۸]
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج۲، ص۱۹۳، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۱۵۹]
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج۳، ص۴۹۴.، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
نیم قرن بعد، خطیب بغدادی در الکفایة، برای نخستین بار اصطلاح متواتر را به عنوان قسیم خبر آحاد به عنوان یکی از مصطلحات علم الحدیث مطرح نمود، و البته تعریفی همسان با تعاریف متکلمان و فقیهان ارائه داد. [۱۶۰]
خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، ج۱، ص۱۶-۱۷، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
[۱۶۱]
خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، ج۱، ص۱۹، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
[۱۶۲]
خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، ج۱، ص۳۳۴، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
[۱۶۳]
خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، ج۱، ص۴۱۹، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
ابنصلاح یادآور شده است، [۱۶۴]
ابنصلاح، عثمان، علوم الحدیث (مقدمة)، ص۱۶۲، به کوشش صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
که پیش از خطیب کسی از محدثان به این بحث تعرض نکرده، و خطیب این بحث را از علوم دیگر گرفته است.به دنبال خطیب، ابوبکر حازمی از عالمان حدیث به طرح مسئلۀ تواتر پرداخت و ضمن توجه به جنبههای عملی تحقق تواتر، یادآور شد که «اثبات تواتر در احادیث جداً دشوار است». [۱۶۵]
حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسه»، ج۱، ص۵۰، همراه شروط الائمة الستة ابن قیسرانی، به کوشش طارق سعود، دمشق، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
قول به دشواریاب بودن حدیث متواتر، افزون بر وی، در سدههای میانه از سوی برخی دیگر از عالمان حدیث چون ابنصلاح و نووی نیز تکرار میشد. [۱۶۶]
ابنصلاح، عثمان، علوم الحدیث (مقدمة)، ص۱۶۲، به کوشش صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
در سدۀ ۵ ق، محدثان همچنین در سخن از کیفیت تلقی صحابه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از تواتر استفاده کردند. آنان با وقوف بر اینکه بسیاری از منقولات صحابه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، مبتنی بر استماع مستقیم نبوده است، برای آنکه کلیۀ روایات صحابه از آن حضرت را در حد اعلای اعتبار نگاه دارند، این نظریه را مطرح ساختند که در موارد عدم استماع، دعوی صحابه دربارۀ «قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)» مبتنی بر تواتر نقل از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در عهد صحابه بوده است. [۱۶۸]
خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، ج۱، ص۴۱۹، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
در سدههای میانه برای خبری که از کثرت طرق برخوردار است، ولی به حد تواتر نرسیده، اصطلاح مستفیض استفاده شد و بدینترتیب، گاه مستفیض به عنوان یک وضعیت میانه در حد فاصل میان خبر متواتر و خبر آحاد مطرح شد، [۱۷۰]
ماوردی، علی، اعلام النبوة، ج۱، ص۱۴۸، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۱۷۱]
ابنصلاح، عثمان، علوم الحدیث (مقدمة)، ص۱۷۶، به کوشش صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
[۱۷۲]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۳۵۹، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
به عنوان وضعیت آستانهای برای تواتر، گاه جز استفاضه از قرابت خبر مقبول [۱۷۴]
ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، ج۱۷، ص۳۳۹، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
و خبر مشهور [۱۷۶]
سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۷۳، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
[۱۷۷]
سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۳۱۲، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
به متواتر نیز سخن رفته است.۱۱ - تواتر در علم رجالدر مباحث رجالی نیز گاه از اصطلاح تواتر، برای توثیق یا تضعیف کسی استفاده شده است. در سدههای متأخر اصطلاح تواتر در عالم حدیث بومیتر شد و محدثان کوشش داشتند تا با مطرح کردن ضوابطی کمی دربارۀ کثرت طرق ــ کـه دربارۀ آنها اتفاق نظری هم وجـود نداشت ــ خبر متواتر را یافتنی سازند، محدثان متأخر به جای مقابله با اصطلاح متواتر، سعی داشتند تا از طریق بازتعریف و استفاده از این اصطلاح ــ ولو عدم تطابق آن با ضوابط متکلمان و اصولیـان ــ برخی احادیث را متواتر شمارند و در برابر مخالفان خود، بدانها احتجاج کنند. از جمله ابن حجر عسقلانی، ادعای ابنصلاح در نادر بودن وقوع تواتر را نقد کرده، و به تبیین ضوابط پرداخته است. [۱۷۹]
ابنحجر عسقلانی، احمد، شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۴-۵، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م.
[۱۸۰]
ابنحجر عسقلانی، احمد، فتحالباری، ج۱، ص۲۰۳، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدینخطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
[۱۸۱]
کتانی، محمد، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ج۱، ص۱۱، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
بر همینپایه است که تقسیم خبر به واحد و متواتر بهطور گستردهتری در منابع متأخر مصطلحالحدیث تکرار شده است. [۱۸۲]
ابنجماعه، محمد، المنهل الروی، ج۱، ص۳۲-۳۱، به کوشش محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۸۳]
ابنحجر عسقلانی، احمد، شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۴، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م.
[۱۸۴]
شهید ثانی، الدرایة، ج۱، ص۱۲، نجف، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
در همین راستا، برخی از محدثان نیز در سدههای متأخر کوشش داشتند تا احادیث متواتر را شناسایی کرده، و در مجموعهای گرد آورند. از این دست میتوان به الفوائد المتکاثرة فی الاخبار المتواترة و گزیدۀ آن الازهار المتناثرة از جلالالدین سیوطی [۱۸۵]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۷۳.
[۱۸۶]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۳۰۱.
و نظم المتناثر من الحدیث المتواتر از محمد بن جعفر کتانی اشاره کرد. نکتۀ مهم در این نوع آثار، ضابطۀ مؤلف در ثبوت تواتر است. سیوطی در کتاب خود، حدیثی را متواتر میشمرد که دستکم ۱۰ صحابی نقل کرده باشند، اما دربارۀ طبقات بعدی راویان، ضابطۀ خاصی را ملحوظ نداشت. [۱۸۷]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۳۰۱.
و کتانی نیز همین ضابطه را دنبال کرده است. دیگران چون ابنطولون دمشقی، محمد مرتضی زبیدی، صدیقخان قنوجی و احتمالاً پیشتر از همۀ آنان بدرالدین زرکشی در اینباره تکنگاریهایی داشتهاند. [۱۸۹]
کتانی، محمد، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ج۱، ص۴، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
نزد عالمان متأخر امامیه، گاه از تواتر یک روایت در اسانید انتقال نیز سخن آمده است. [۱۹۰]
مجلسی، محمدتقی، «اجازه»، ج۱، ص۷۶-۷۷، ضمن بحار الانوار محمد باقر مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ج۱۰۷.
۱۲ - تواتر در قرائاتطی سدههای پیاپی، در کنار اصل تواتر قرآن، این اصل در میان مسلمانان پذیرفته بود که قرآن فقط با تواتر ثابت میشود. [۱۹۲]
شوکانی، محمد، نیل الاوطار، ج۲، ص۲۲۸، بیروت، ۱۹۷۳م.
ابوبکر باقلانی از کسانی است که نظریۀ مربوط به تواتر قرآن را بسط داده است. [۱۹۴]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۳۰، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
از متأخران امامیه نیز، شیخ حرعاملی رسالهای با عنوان تواتر القرآن تألیف کرده، و اقوال امامیه دراین باره را گردآورده است (چ تهران، ۱۳۸۵ش). اصل اخیر در برخی فروع مانند آیه بودن یا نبودن بسمله مورد استفاده قرار گرفته است، اما بیشترین استناد به آن در بحث تواتر قرائات دیده میشود. ظاهراً از حدود سدۀ ۶ ق/۱۲م، مسئلۀ تواتر در مبحث قرائات مطرح شده است؛ برخی از کسانی که ابوشامه به دیدگاه آنان اشاره میکند، در راستای تأکید بر مقبولیت قرائات سبع، آنها را متواتر شمردند. [۱۹۷]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۳، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
در مغرب اسلامی که تعصب بیشتری بر قرائات سبع دیده میشد، برخی از مفتیان اندلس معتقد بودند آن کس که تواتر قرائات سبع را باور ندارد، تواتر قرآن را باور ندارد و این منجر به کفر میشود. [۱۹۸]
زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۳۰۱، بیروت، ۱۹۹۶م.
نخستین گام در راستای نقد این دیدگاه نظریهای از ابنحاجب (د ۶۴۶ ق/۱۲۴۸م)، عالم مالکی در مصر است که در قرائات سبع، آنچه را به نحوۀ اداء مربوط میشود، مانند مد و اماله تخفیف همزه، متواتر نمیدانست، ولی میپذیرفت که فرای آن متواتر است. [۱۹۹]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۳۰، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
[۲۰۰]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۴۵، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
ابوشامه مقدسی (د ۶۶۵ ق/۱۲۶۷م)، ضمن پذیرش اصل این تواتر، یادآور شد که گاه در نقل حروف از قاریان سبع، راویان دچار اختلاف هستند و تواتر تنها در مواردی از قرائات صادق است که راویان در نقل از قاری همصدا باشند. [۲۰۳]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۳، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
ابوربیع طوفی (د ۷۱۶ق/۱۳۱۶م)، عالم حنبلی بغداد در نقد خود بر تواتر قرائات، بر این عقیده بود که قرائات سبع به سبب کثرت طرق، از حیث اتصال به قراء متواترند، اما تواتر نقل آن از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مسلم نیست و شروط تواتر را آنگونه که شایسته است، ندارد. دربارۀ قرائات شاذ، همواره این تأکید وجود داشت که تواتری نیست و از همین جهت نمیتوان آن را «قرآن» دانست. [۲۰۵]
نووی، یحیی، المجموع، ج۳، ص۳۴۷، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
[۲۰۶]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۴-۱۵، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
تنها ابندقیق العید است که امکان وقوع تواتر در قرائات شاذ را نیز مطرح ساخته است. [۲۰۷]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۵، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
در سدۀ ۸ ق/۱۴م، برخی چون عبدالوهاب سبکی، تواتر ۳ قرائت افزوده بر سبع را نیز پذیرفتند و بدین ترتیب، از تواتر قرائات عشر سخن راندند. [۲۰۸]
سبکی، عبدالوهاب و علی سبکی، الابهاج فی شرح المنهاج، ج۱، ص۴۴-۴۵، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
در سدۀ بعد ابنجزری به تدقیقاتی دربارۀ تواتر قرائات عشر پرداخته، و این نظریه را صیقل داده، [۲۰۹]
ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۳، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد.
و عملاً زمینۀ شهرت آن را در سدههای متأخر فراهم آورده است. [۲۱۰]
زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۳۰۴، بیروت، ۱۹۹۶م.
ابوعبدالله محمد بن سلیمان مقدسی با تألیف النجوم الزاهرة فی السبعة المتواترة [۲۱۱]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۹۳۲.
و سراجالدین انصاری معروف به نشار در تکنگاری با عنوان المکرر فیما تواتر من القرآن السبع و تحرر و نوشتۀ دیگری با عنوان البدور الزاهرة فی القراءات العشر المتواترة دربارۀ قرائات سبع و عشر، [۲۱۲]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۲۳۱.
[۲۱۳]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۸۱۲.
بر تواتر آنها تأکید داشتهاند.ابوالقاسم خویی، از فقیهان معاصر امامیه، در پژوهشی به نقد تواتر قرائات عشر برخاست و با جداساختن تواتر قرآن از قرائات که نزد اهل سنت نیز کسانی بدان توجه کرده بودند، تواتر قرائات را منتفی شمرد. ۱۳ - فهرست منابع(۱) آجری، محمد، التصدیق بالنظر الی الله تعالی فیالآخرة، بهکوشش سمیربن امین زهیری، بیروت، ۱۴۰۸ق. (۲) آجری، محمد، الغنیة عن الکلام و اهله، به کوشش بدربدر، کویت، ۱۴۰۳ق. (۳) آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، ۱۴۱۷ق. (۴) آمدی، علی، الاحکام، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۵) ابن ابی داوود، عبدالله، القصیدة، به کوشش محمود محمد حداد، ریاض، ۱۴۰۸ق. (۶) ابنبدران، عبدالقادر، المدخل، به کوشش عبدالله ترکی، بیروت، ۱۴۰۱ق. (۷) ابنتیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی فی التفسیر، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابنتیمیه. (۸) ابنتیمیه، احمد، المسودة، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة المدنی. (۹) ابنجبیر، محمد، الرحلة، بیروت، دارالکتاب اللبنانی. (۱۰) ابنجزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانۀ مصطفی محمد. (۱۱) ابنجماعه، محمد، المنهل الروی، به کوشش محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۲) ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۱۳) ابنحبان، محمد، صحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق. (۱۴) ابنحجر عسقلانی، احمد، التلخیص الحبیر، به کوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. (۱۵) ابنحجر عسقلانی، احمد، شرح نخبة الفکر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م. (۱۶) ابنحجر عسقلانی، احمد، فتحالباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدینخطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق. (۱۷) ابنحزم، علی، الاحکام، قاهره ۱۴۰۴ق. (۱۸) ابنحزم، علی، الفصل، قاهره، مکتبة الخانجی. (۱۹) ابنحزم، علی، المحلی، بیروت، دارالآفاق الجدیده. (۲۰) ابندرید، محمد، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق. (۲۱) ابنرجب، عبدالرحمان، الاستخراج لاحکام الخراج، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۲) ابنسهلان، عمر، البصائر النصیریة، قاهره، ۱۳۱۶ق. (۲۳) ابنصلاح، عثمان، صیانة صحیح مسلم، به کوشش موفق عبدالله عبدالقادر، بیروت، ۱۴۰۸ق. (۲۴) ابنصلاح، عثمان، علوم الحدیث (مقدمة)، به کوشش صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق. (۲۵) ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق. (۲۶) ابنعساکر، علی، تبیین کذب المفتری، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۲۷) ابنقدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۲۸) ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق. (۲۹) ابنملقن، عمر، خلاصة البدر المنیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، ریاض، ۱۴۱۰ق. (۳۰) ابنمنده، محمد، شروط الائمة، به کوشش عبدالرحمان الفریوایی، ریاض، ۱۴۱۴ق. (۳۱) ابنمنظور، لسان. (۳۲) ابنندیم، الفهرست. (۳۳) ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، التبصرة، بهکوشش محمد حسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۳۴) ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، اللمع، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۳۵) ابوالحسین بصری، محمد، المعتمد، به کوشش خلیل میس، بیروت، ۱۴۰۳ق. (۳۶) ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق. (۳۷) ابورشید نیشابوری، سعید، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، طرابلس، ۱۹۷۹م. (۳۸) ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م. (۳۹) ابوشامه، عبدالرحمان، المرشد الوجیز، به کوشش طیار آلتی قولاج، آنکارا، ۱۹۸۶م. (۴۰) ابوالصلاح حلبی، تقی، تقریب المعارف، به کوشش فارس حسون، قم، ۱۳۷۵ش. (۴۱) ابوالصلاح حلبی، تقی، الکافی، به کوشش رضا استادی، اصفهان، ۱۴۰۳ق. (۴۲) ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، قاهره، ۱۳۵۳ق. (۴۳) ابویعلی، محمد، العدة، به کوشش احمد مبارکی، ریاض، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۰م. (۴۴) افحام الیهود و قصة اسلام السموأل، به کوشش محمد عبدالله شرقاوی، بیروت، ۱۹۹۰م. (۴۵) افنان، سهیل، واژه نامۀ فلسفی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۴۶) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، ۱۹۷۷م. (۴۷) بیهقی، احمد، الاعتقاد و الهدایة، به کوشش احمد عصام کاتب، بیروت، ۱۴۰۱ق. (۴۸) جرجانی، علی، التعریفات، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۴۹) جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م. (۵۰) جوینی، عبدالملک، البرهان فی اصول الفقه، عبدالعظیم محمود دیب، منصوره (مصر)، ۱۴۱۸ق. (۵۱) چاچی، احمد، اصول الفقه، بیروت، ۱۴۰۲ق. (۵۲) حاجی خلیفه، کشف. (۵۳) حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسه»، همراه شروط الائمة الستة ابن قیسرانی، به کوشش طارق سعود، دمشق، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۵۴) حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م. (۵۵) حاکم نیشابوری، محمد، معرفة علوم الحدیث، به کوشش معظم حسین، مدینه، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م. (۵۶) خطیب بغدادی، احمد، الکفایة، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه. (۵۷) خویی، ابوالقاسم، البیان، بیروت، ۱۳۹۵ق. (۵۸) خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش نیبرگ، قاهره، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م. (۵۹) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۶۰) ذهبی، محمد، العلو للعلی الغفار، به کوشش اشرف بن عبدالمقصود، ریاض، ۱۹۹۵م. (۶۱) راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق/ بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۶۲) زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، بیروت، ۱۹۹۶م. (۶۳) زمخشری، محمود، اساس البلاغة، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۶۴) سبکی، عبدالوهاب و علی سبکی، الابهاج فی شرح المنهاج، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۶۵) سرخسی، محمد، الاصول، به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباددکن، ۱۳۷۲ق. (۶۶) سهروردی، یحیی، منطق التلویحات، به کوشش علی اکبر فیاض، تهران، ۱۳۳۴ش. (۶۷) سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۶۸) سیدمرتضی، علی، «ابطال العمل باخبار الآحاد»، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق. (۶۹) سیدمرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق. (۷۰) سیدمرتضی، علی، «جوابات المسائل التبانیات»، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق. (۷۱) سیدمرتضی، علی، «جوابات المسائل الرسیة الاولی»، ضمن رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق. (۷۲) سیدمرتضی، علی، الذخیرة، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۱۱ق. (۷۳) سیدمرتضی، علی، الذریعة، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش. (۷۴) سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م. (۷۵) شافعی، محمد، الام، بیروت، دارالمعرفه. (۷۶) شافعی، محمد، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م. (۷۷) شوکانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، ۱۹۷۳م. (۷۸) شهید ثانی، الدرایة، نجف، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م. (۷۹) صاحب قوانین، ابوالقاسم، قوانین الاصول، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۸-۱۳۰۹ق. (۸۰) طحاوی، احمد، شرح معانی الآثار، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق. (۸۱) طوسی، محمد، الاقتصاد، به کوشش حسن سعید، تهران، ۱۴۰۰ق. (۸۲) طوسی، محمد، الخلاف، به کوشش محمد مهدی نجف و دیگران، قم، ۱۴۱۷ق. (۸۳) طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۵۶ق. (۸۴) غزالی، محمد، محک النظر فی المنطق، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، بیروت، ۱۹۶۶م. (۸۵) غزالی، محمد، المستصفی، به کوشش محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، ۱۴۱۳م. (۸۶) غزالی، محمد، المنخول، به کوشش محمد حسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۸۷) فخرالدین، رازی، المحصول، به کوشش طه جـابر فیاض علوانی، ریـاض، ۱۴۰۰ق. (۸۸) قرآن کریم. (۸۹) قرطبی، محمد، الاعلام بما فی دین النصاری من الفساد، به کوشش احمد حجازی سقا، قاهره، ۱۳۹۸ق. (۹۰) قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م. (۹۱) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، به کوشش یوسف علی طویل، دمشق، ۱۹۸۷م. (۹۲) کتانی، محمد، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۹۳) کلوذانی، محفوظ، التمهید، به کوشش محمد بن علی بن ابراهیم، مکه، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م. (۹۴) ماتریدی، محمد، التوحید، به کوشش فتحالله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶م. (۹۵) ماوردی، علی، اعلام النبوة، بیروت، ۱۹۸۷م. (۹۶) مجلسی، محمدتقی، «اجازه»، ضمن بحار الانوار محمد باقر مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ج۱۰۷. (۹۷) محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، به کوشش صادق شیرازی، تهران، ۱۴۰۹ق. (۹۸) محقق حلی، جعفر، معارج الاصول، به کوشش محمدحسین رضوی، قم، ۱۴۰۳ق. (۹۹) محقق حلی، جعفر، المعتبر، به کوشش ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم، ۱۳۶۴ش. (۱۰۰) مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق. (۱۰۱) مفید، محمد، المسائل الصاغانیة، قم، ۱۴۱۳ق. (۱۰۲) نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق. (۱۰۳) نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق. (۱۰۴) نووی، یحیی، شرح علی صحیح مسلم، بیروت، ۱۳۹۲ق. (۱۰۵) نووی، یحیی، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م. (۱۰۶) یاقوت، بلدان. (۱۰۷) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، حاشیه کتاب فرائدالاصول، قم: مکتبة بصیرتی، (بی تا). (۱۰۸) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، قم ۱۴۱۷. (۱۰۹) علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، چاپ سید جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۱۱۰) ابن جماعه، المنهل الروی فی مختصر علوم الحدیث النبوی، چاپ محیی الدین عبدالرحمان رمضان، دمشق ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۱۱۱) ابن شهیدثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، تهران ۱۳۷۸. (۱۱۲) ابن فارس. (۱۱۳) ابراهیم بن علی ابواسحاق شیرازی، اللمع فی اصول الفقه، بیروت ۱۴۰۶. (۱۱۴) احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵. (۱۱۵) عبداللّه بن محمد تونی، الوافیة فی اصول الفقه، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۵. (۱۱۶) محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، قم ۱۴۰۴. (۱۱۷) احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۱۱۸) محمد خوانساری، منطق صوری، تهران ۱۳۶۱ ش. (۱۱۹) ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۴۱۰. (۱۲۰) جعفر سبحانی، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایة، قم ۱۴۱۲. (۱۲۱) عبدالکریم سروش، «مبانی منطقی استقراء از نظر آیت اللّه صدر»، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲). (۱۲۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۶. (۱۲۳) محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش). (۱۲۴) محمود شهابی، رهبر خرد، قسمت منطقیات، تهران ۱۳۴۰ ش. (۱۲۵) صبحی صالح، علوم الحدیث، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹. (۱۲۶) حسن صدر، نهایة الدرایة فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزه للبهائی، چاپ ماجدغرباوی، (قم، ۱۴۱۳). (۱۲۷) محمد بن حسن طوسی، عدة الاصول، چاپ محمد مهدی نجف، قم ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۲۸) نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۱۲۹) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. (۱۳۰) عبدالهادی فضلی، اصول الحدیث، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۱۳۱) محمد جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت ۱۴۲۲. (۱۳۲) عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۴. (۱۳۳) محمدجعفر مروج، منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، نجف ۱۳۸۸، چاپ افست قم ۱۴۰۳ـ۱۴۱۱. (۱۳۴) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، (بی تا). (۱۳۵) محمدرضا مظفر، المنطق، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۱۳۶) حسینعلی منتظری، نهایة الاصول، تقریرات درس آیة اللّه بروجردی، قم ۱۴۱۵. (۱۳۷) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸. (۱۳۸) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۱ ش. (۱۴۰) محمود هاشمی، بحوث فی علم الاصول، تقریرات درس آیة اللّه صدر، قم ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛ (۱۴۱) Bychkov, V V, Malaya istoriya vizantiĭskoĭ estetiki, Kiev, ۱۹۹۱. (۱۴۲) Harnack, A, History of Dogma, tr N Buchanan, Boston, ۱۹۰۱. (۱۴۳) Liddell, H G and R Scott, A Greek - English Lexicon, Oxford, ۱۹۶۸. (۱۴۴) Weiss, B, «Knowledge of the Past: The Theory of Tawatur According to Ghazzali», Studia Islamica, ۱۹۸۵, vol LXI. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تواتر»، شماره۶۱۴۲. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تواتر»، شماره۳۹۸۰. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۴۸-۶۴۹. ردههای این صفحه : اصطلاحات اصولی | اصطلاحات اصولی | اصطلاحات حدیثی | اصطلاحات فقهی | اصطلاحات کلامی | تواتر | حدیث شناسی
|